جدول جو
جدول جو

معنی تعیین شدن - جستجوی لغت در جدول جو

تعیین شدن
گماشته شدن، منصوب شدن
متضاد: عزل شدن، معلوم شدن، مشخص شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ دَ کَ دَ)
معین و مشخص نمودن و هر نیز نمودن. (ناظم الاطباء) : آنگاه مثال داد تا روزی مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین کردند. (کلیله و دمنه).
کردم از جغد طلب نسخۀ گمنامان را
گر شود یافته تعیین تو خواهم کردن.
واله هروی (از بهار عجم).
ز قید عشقم آزادی اسیری تا ابد نبود
چو بهر عاشقی حکم ازل کرده است تعیینم.
اسیری (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
واقع شدن و قرار گرفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحسین شدن
تصویر تحسین شدن
زهیدن آفرین شنودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییع شدن
تصویر تضییع شدن
تباهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
کسی را بکاری نصب کردن برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
گماردن، گماشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
دنبال شدن، پی گیری شدن، تحت تعقیب قرارگرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عوض شدن، معاوضه شدن، بدل شدن، جایگزین شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگماشتن، منصوب کردن
متضاد: عزل کردن، معلوم کردن، بازشناختن، مشخص کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تفسیرشدن، استنباط شدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن (رویا، خواب) ، تعبیر رفتن، خواب گزاردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
منحل شدن، برچیده شدن، متوقف شدن (کار، فعالیت)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
يحدّد
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
Determine, Stipulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
déterminer, stipuler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
determinar, estipular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
определять , оговаривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
bestimmen, festlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
визначати , обумовлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
określać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
确定 , 规定
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
determinar, estipular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
تعین کرنا , شرط رکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
নির্ধারণ করা , নির্দিষ্ট করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
kutatua, kuainisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
belirlemek, şart koşmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
결정하다 , 명시하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
決定する , 明記する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
לקבוע , להתנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
निर्धारित करना , शर्त रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
determinare, stabilire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
กำหนด , ระบุ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
bepalen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
menentukan, menetapkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی